اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۱/۰۳/۱۸
  • تعداد بازدید: ۹۵۸

اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست

همسایه نیازمندی داشتیم که روزی از مادرم کاسه ای نخود خواست.

مادرم به او از منزل نخود داد، چون پدرم اختیار بخشش از منزل را به مادرم داده بود.

۱۰ روز گذشت، باز آن زن برای نخود به خانۀ ما آمد و مادرم کاسه ای نخود به او داد.

گفتم: مادر! این همسایۀ ما خیلی اهل اسراف است؛ یک کاسه نخود را ما دو ماه می خوریم ولی آن ها ۱٠ روزه اسراف و تمام می کنند.

مادرم گفت: پسرم! اشتباه فکر نکن، ما هر روز برنج می خوریم و آنان مثل ما برنج ندارند و هر روز آش می خورند.

ما از روی میلمان غذای باب میل خود می پزیم ولی آنان از روی آنچه در خانه دارند، غذا درست می کنند؛ پس برنامۀ غذایی ما از روی میل ماست و برنامۀ غذایی آنان از روی آنچه در خانه دارند.

درنتیجه ما اسراف می کنیم، نه آنان!

agent نویسنده: محسن یوسفی

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

از رحمانیت خدا سوءاستفاده نکنیم
از رحمانیت خدا سوءاستفاده نکنیم
مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد، به او می‌گفتند: گناه نکن! در جواب...

تنبیهی برای دروغ
تنبیهی برای دروغ
ﭘﺴﺮ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ:  ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ‌ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ...

بند نافِ بریده‌شده را به هر جایی گره نزن
بند نافِ بریده‌شده را به هر جایی گره نزن
بند ناف را بریدند و گریستیم از ترس جدایی، اما رازش را نفهمیدیم. به مادر دل...

ذهنت را آرام کن
ذهنت را آرام کن
کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جست‌وجو کرد، آن را نيافت. از...

ارسال نظر برای «اندازه نگه‌ دار که اندازه نکوست»

برو بالا