شعر #دلتنگی
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۰/۲۳
  • تعداد بازدید: ۲۷۹

شعر #دلتنگی

عشق، همان لحظه ای که در دل شب چراغی روشن می کند در قلبم دلتنگی، همان زبانی که در سکوت ندای حضور تو را می شنود من در میان هر لحظه ی بی تو در جستجوی چیزی هستم، چیزی گم شده یک خاطره، یک بوسه، یک کلمه که در کلام ناتمام تو جا مانده و دلتنگی در دل شبانه ام پر می شود عشق تو، در من شعله می زند مثل آتش در درخت خشک هر لحظه، هر نفس، هر یاد تو با منی، حتی وقتی دوری دلتنگی در آغوش عشق می چرخد مثل باد در میان برگ ها اما این دلتنگی، یادآوری است که من و تو همیشه با همیم

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

عکس نوشته
عکس نوشته
#عکس_نوشت تصور کن این کودک زیبا منم در شب یلدا، در آغوش خانواده‌، در حال لذت...

دلنوشته رهایی
دلنوشته رهایی
در روزی ابری و دلگیر، نشسته بودم و به همه چیز فکر می‌کردم. ساعت‌ها تلاش...

دلنوشته در آغوش مهربانی
دلنوشته در آغوش مهربانی
در آغوش مهربانی خدا، آرامش دل است   نوری از عشق و رحمت، در هر لحظه ما...

کلمه
کلمه
کلمه نه یک صداست  نه یک حرف نه یک نشانه. کلمه یک جهان است یک...

ارسال نظر برای «شعر #دلتنگی »

برو بالا