نامه ای به مولا از یک منتظر روسیاه دل خسته
  • تاریخ انتشار: ۱۳۹۹/۰۹/۲۵
  • تعداد بازدید: ۱,۱۴۳

نامه ای به مولا از یک منتظر روسیاه دل خسته

بسمه تعالی

گواراترین طعم دوستی به کدامین جمعه رو نمایم تا عطر و بوی تو را از پس پرده غیبت به مشام تارو پود جانم رساند، تا تار تار وجود خسته ی ناامیدم را گوارا بخشد. تا کی به تمنای مهر و دوستی لحظه لحظه آمدنت عطش برامده از دلم را خاموش نمایم. تا کی عاجزانه به خورشید التماس نمایم تا دامن طلایی رنگش را از سمت صبح ظهور تو بگستراند . آقاجان مولای مهربانی، من نالایق به کدامین نا، کدامین توان در دریای پر تلاطم هزار رنگ دنیا غوطه ور نشوم، مگر می شود در هوایی که دوستی و مهر رنگ بی مهری به خود گرفته نفس کشید. من گدای کوی مهرو دوستی، محبت توأم مولاجان دست به دامان تو کوچه پس کوچه های سوت و کور و غبار گرفته دلم را به اشک شوق آمدنت آذین بسته تا طلوع آفتاب نگاه پر مهر و محبتت را به نظاره بنشینم. روزی خواهد آمد که عطر حضورت، دستان مهربانت این تارهای از پس هم تنیده دنیای سرد و ظلمانی ما را در هم بگسلد آقاجان. الهی آمین

agent نویسنده: زهره مرادی

می پسندم (۵) نمی پسندم (۲۶)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

نامه ای از یک‌منتظر روسیاه دل خسته
نامه ای از یک‌منتظر روسیاه دل خسته
تقدیم به ساحت مقدس صاحب و مولای زمانه  دانلود فایل صوتی ...

ارسال نظر برای «نامه ای به مولا از یک منتظر روسیاه دل خسته»

برو بالا