فصل اول: روزهای تاریک سایهها از دیوار اتاقم بالا میرفتند و پایین میآمدند. شب و روز برایم تفاوتی نداشت. گویی همه چیز در یک چرخهی بیپایان از تاریکی غرق شده...
برو بالا